۱۳۸۸ مرداد ۱۹, دوشنبه

شکنجه جنسی چیست و در برابر آن‌ چه باید کرد


از زمانهای قدیم و در سراسر جهان شکنجه به عنوان ابزار کنترل اجتماعی به کار برده شده است، و ابزاری مهم در چارچوب یک استراتژی عامتر. از اینرو، اشکال و روشهای شکنجه، همیشه و در سراسر جهان از ایالات متحده گرفته تا آمریکای لاتین و خاورمیانه، آسیا و آفریقا و جدیداً با گستردگی زیاد در ایران، در کتابها و آموزشهای ضد شورش و در پیشبرد جنگ روانی، جای داشته است. هدف از شکنجه، نابودی شخصیت و هویت انسان مورد شکنجه است؛ هدف این است که شخص طوری تحت فشار قرار گیرد که آلت دست شده، رفتارش مطابق میل شکنجه گر شود. همچنین هدف آن است که بافت و شبکههای اجتماعی نابود گردند، همبستگی و اعتماد در میان اعضای خانوادهها و گروهها از بین برود. شکنجه سیستماتیک باید ترس، وحشت و عدم اعتماد بیافریند و بدین طریق مقاومت متشکل را تضعیف کند، از آن جلوگیری کند، و نهایتاً کل جامعه را قابل کنترل و تغییر نماید.

شکنجه زنان معمولاً شامل شکنجه جنسی نیز هست، که آسیب و ضربه روحی شدید و ماندگاری دارد. درشکنجه جنسی، با زن مانند مایملک و شیئی جنسی رفتار میشود. دخول در جسم زن باید کنترل کامل روی اراده، هستی و سرنوشت زنان را نشان داده و سمبُلیزه کند. برای شکنجه گر، پلیس، سرباز و زندانبان، استفاده از بدن زن نشانه قدرت است و رابطهء فرادست و فرودست را نشان میدهد. بدین معنا شکنجه جنسی مجازاتیست نمادین علیه زنان مبارز و شورشگری که جرأت کرده اند از نقش سنتی خود خارج شوند، مسئولیت بپذیرند، رهبری به عهده بگیرند و روابط قدرت را زیر سؤال ببرند. چون هرگز، ما زنان به خاطر قیام علیه روابط حاکم، مخصوصاً به عنوان یک زن، بخشوده نمیشویم. در حین شکنجه، شکنجه گر مرد روابط سلطه را دوباره برقرار میکند. زن را به انقیاد خود درمیآورد و وی را وامیدارد در موقعیتی قرار گیرد که او و یا جامعه برایش تعیین کرده است. (حداقل، هدف این است، زیرا زنان بیشماری نشان دادهاند که به رغم غلبه شکنجه بر جسمشان، اما روان، اراده و اعتقاداتشان غلبه ناپذیر است!)


تجاوز و اشکال دیگر شکنجه جسمی میکوشند در خصوصیترین زوایای شخصیت و شأن انسانی نفوذ کنند و آن را نابود سازند. به همین دلیل زجر شکنجه حتی با آزادی زندانی پایان نمییابد. اثرات شکنجه از میان نمیرود و خاطرهی آن تا آخر عمر باقی میماند. تأثیرات شکنجه از حوزه شخصی فرد فراتر میرود، و تا روابط خانوادگی و اجتماعی گسترش مییابد. تحقیر گروهها و خانوادهها در کلیتشان، دقیقاً هدف شکنجه جنسی است. تهاجم جنسی به زنان در حضور اعضای خانواده، رفقا و همرزمانش، تنها زنان را مد نظر ندارد، بلکه این حمله ایست به ارزشها و شرف آن جامعهای که زن را حامل فرهنگ و نماد (در یک کلمه: ناموس) جامعه میداند.


نکته دیگر اینکه، زنان از قدیم الایام غنیمت جنگی بودهاند، یعنی جایزه سربازان و پلیس به ازای مشارکت و خدماتشان در جنگ. آنان رسماً اجازه دارند با زنان هر کاری که دلشان میخواهد بکنند، زنان در چنین شرایطی مایملک شکنجه گرانشان هستند.
شکنجه جنسی از جمله به این دلیل تأثیرات گسترده و دراز مدتی بر جای میگذارد که زنان شکنجه شده، در کنار آن چه بر سرشان آمده، با عکس العمل جامعه و محیطشان روبرو میشوند. هنجارهای فرهنگی حاکم و ارزشهای اخلاقی در جوامع مختلف مردسالار، که توسط مردان و زنان پذیرفته شدهاند، باعث میشوند که بازیابی موقعیت زنان در جامعه، پس از شکنجه جنسی بسیار سخت شود. زنانی که مورد شکنجه جنسی و تجاوز قرار گرفتهاند، انگشت نما میشوند. آنان به چشم قربانیانِ لکه دار، ناپاک و بی آبرو نگریسته میشوند؛ تصوری که احساس شرم را دامن میزند و سخن گفتن از آن تجربیات را تقریباً ناممکن میسازد. فقط معدودی از زنان جسارت میکنند در این مورد حرف بزنند. حتی در میان سازمانها و خانوادهها سخن گفتن از شکنجه جنسی غالباً تابو است.


شکنجه جنسی میخواهد شأن انسانی و نیروی مقاومت زنان را تا آن جا ضعیف کند که دیگر بر پا نخیزند و نقش و موقعیت مقرر را بپذیرند و بدین وسیله به دیگران نیز نشان دهند که مقاومت بی نتیجه است. و این موضوعیست که به همه ما مربوط میشود! فکر میکنم آن لحظه که مبارزه جمعی را جدی بگیریم، باید شرایطی به وجود آوریم که هیچ یاری را در این مبارزه از دست ندهیم. زنان و همچنین مردان مورد شکنجه، نیاز به فضا و حمایت دارند تا در مورد آن چه بر سرشان آمده حرف بزنند. تا بتوانند بر تأثیرات روحی برجای مانده غلبه کنند، و همچنین اطمینان یابند که میتوانند بر همبستگی رفقایشان حساب کنند و مقاومت علیه شکنجه جنسی به بخشی از مبارزه مشترک بدل خواهد شد.


کاریکاتور از نیک‌آهنگ کوثر

هیچ نظری موجود نیست: